با یک برنامه ریزی دقیق میتوان آینده را در اختیار گرفت و حتی در برنامه ریزی نیز میتوان برای چیزهای پیش بینی نشده یک آمادگی نسبی را انجام داد ولی متاسفانه مشکلی که کماکان باقیست اینکه آنقدر موارد پیش بینی نشده بیش از حد هستند که همه برنامه ریزی های موارد پیش بینی نشده را نیز به هم میریزد
الف ) وضعیت کنونی ایران و قرارداد سخیف و خفت بار ایران با روسیه با یک سهم بیست درصدی برای ایران و هشتاد درصد برای روسیه! بلی درست خواندید هشتاد درصد برای روسیه و بیست درصد برای ایران که هدف از این قرارداد توسعه میدانهای “آبان” و “پایدار غرب” اعلام گردیده است که البته وضعیت قرارداد پارس جنوبی هم چندان چنگی به دل نمیزند
ب ) بمب اتمی عربستان در حالی که حتی یک دکمه دیشداشه شان را نیز خودشان تولید نمیکنند
پ ) از بست نشینی احمدی نژاد و یارانش پس از آنکه رضاشاه کبیر این حرکت زشت را از بین برد ولی احمدی نژاد به دستور فراماسونری وابسته آنرا زنده کرد و دوباره تجدید بست در سفارت انگلیس ! ولی ایندفعه حضور در بیرون سفارت انگلیس برای آتش زدن حکم یکی از یاران احمدی نژاد توسط یار دیگر احمدی نژاد
ت ) راه انداختن کانال یوتیوب خاله زنک بازی جهت جلوگیری از اشتداد رفتارهای غیر همسو و ناهدفمند برای مبارزه آزادیخواهانه برای ایران و اقتدار و نگه داشتن بنیاد و بنیان آزادیخواهی برای ایران
نکته قابل تامل در سه مورد بالا این هست که همه مخالفان حکومت جهل و جنون اسلامی بایستی دست از جهالت و رفتارهای ناپسندی که مربوط به شخص و حادثه میباشد دست برداشته و با یک انعطاف خاص به فرهنگ سترگ ایرانی که زمانی بیش از یک سوم جهان را در تسخیر خود داشته است با یک مدیریت کارآمد بر روی توافق ها به صورت منسجم عمل نموده و حرکت کنیم
مثلا اعلام لغو همه قراردادهایی که بعد از فروپاشی حکومت ننگین اسلامی به ضرر ایران و ایرانیان تشخیص داده شود و یک کارگروه مشخص به این امر خواهد پرداخت
مثلا حفظ تمامیت ارضی ایران چه شکلی خواهد داشت اگر عربستان دارای ( با خریدن) بمب اتمی بشود! آنکس که به ما ….. بود کلاغ …. دریده بود
و رفتارهای فراماسونری و بازگرداننده به نقطه صفر خیزش و جنبش و عبور از نسل به نسلی دیگر کماکان در بردگی و بندگی غرب و شرق و عرب و آنهم به نام آزادیخواهی و دقیقا بر علیه بنیان آزادیخواهی ایرانی آنهم با گروهی که در زمان تصدی ریاست جمهوری شان ( احمدی نژاد) بیش از شش هزار قطعه اشیاء عتیقه گم میشود عین خبر این بود
روحالله احمدزاده رئیس سازمان میراث فرهنگی در دولت محمود احمدینژاد میگوید خبر مفقود شدن ۶۰۰ هزار شیء تاریخی از موزه ملی ایران در سال ۱۳۹۱ صحت داشته و دوربینهای مداربسته محافظ موزه ملی را از کار انداخته بودند و آنهایی هم که کار میکردند، رو به آسمان تنظیم شده بودند! حمید بقایی در واکنش به این اظهارات ۲۴ ساعت فرصت داده تا مستندات این ادعا ارائه شود و گفته در غیر این صورت احمدزاده پسر خلف پدرش نیست! و حالا بقایی در زندان است و حکم او را در جلو سفارت انگلیس آتش میزنند و به اصطلاح یک سخنرانی دو آتشه هم بر علیه ملکه پیر انگلیس میکنند – چه بازی زشت و وقیحی
دیشب دیداری با یکی از بچه های ایرلند برای یک خرید و فروش تجاری داشتم که خیلی به انگلیسی بودن خودش میبالید! و در میان گفته هایش اشاره کرد که وقتی ما به کشوری میرفتیم و آنجا را مستعمره خود میکردیم اینگونه عمل میکردیم که میگذاشتیم هر چه آنها دلشان میخواهد بگویند و این ما بودیم که بهره مان را از کشور آنها میبردیم و حتی کمک میکردیم که علیه ما حرف بزنند که مقوله همزمانی حرف او با حرکت آن یار احمدی نژاد جلو سفارت برایم تامل برانگیز بود
از بست نشینی در سفارت بریتانیا که به شرح زیر است:
تحصن در سفارت بریتانیا واقعهای بود که از تاریخ ۲۷ تیرماه ۱۲۸۵ (۲۷ جمادیالاول ۱۳۲۴) بمدت نزدیک به ۲۱ روز برای تحقق درخواستهای مدنی مردم و اصناف تهران، در سفارت بریتانیا در تهران صورت گرفت. این تحصن که در باغ قلهک سفارت بریتانیا انجام شد، در تاریخ ۱۴ مرداد ۱۲۸۵ با صدور فرمان مشروطیت توسط مظفرالدین شاه پایان پذیرفت. ای خاک بر سر ایرانیان بی وطنی بکند که هم برای له و هم برای علیه اش دست به دامان انگلیس و سفارت انگلیس بشوند /عکس تحصن در سفارت بریتانیا را نمیگذارم تا از دیدن اجداد چپق کش خودمان بیش از پیش شرمنده نشویم که چگونه خودایستا نبودند و ارزش فرهنگ و تاریخ و تمدن و هنر خود را نمیدانستند و اگر مردی بنام رضا شاه نبود مشخص نبود ما اینک چه وضعی درجهان داشتیم با این خودفروخته هایی که می آیند و در کشور غربی میروند در صف رای به جمهوری اسلامی می ایستند
این مورد را بدون ارتباط درویش فانی و طرح از پیش چیده شده با آیین بهاییت در اینجا می آورم چون وقتی شما یک جستجوی ساده در موتور جستجوی اینترنت بفرمایید متوجه میشوید که با نوشتن نقش بهاییان در جنبش آزادیخواهانه مشروطه به ارتباطاتی میرسید که ارایه دو کلمه فرقه ضاله دردامنه حرکت و جنبش آزادیخواهانه برای ایران قرار میگیرد و همانگونه که امروزه فریب سبز را سردمداران وابسته حکومت اسلامی فتنه میخوانند و همانگونه که روزی علی محمد باب شیرازی را در تبریز دوبار اعدام میکنند! و نهایتا به ادعایی در کوه کرمل در مقام اعلی پس از پنجاه سال جای میگیرد، امروزه روز هم یک مقام اعلی دیگر را که یکی نه بلکه دو تا دوتا مثل موسوی و کروبی در آب نمک خوابانده اند و نخست وزیر وقت یا موسوی همان هست که در روزنامه های وقت نوشتند اعتراض به بی خبری خودش از ماجرای مک فارلین یا ایران کنترا داشت ولی محسن کنگرلو (مشاور امنیتی میرحسین موسوی نخست وزیر وقت) بوده است و حال این چه مشاور امنیتی نخست وزیر هست که بدون هماهنگی نخست وزیر! نقش چنان پر رنگی را در ایران کنترا به انجام میرساند
بلی متاسفانه تا تاریخ خود را وانکاویم همینگونه سر ما می آید و حال بایستی از هر گوشه و کناری منتظر یک بهاءاللهی باشیم تا مثل طاهری برود در کهکشان عرفان حلقه را به گلوی این مردم ساده دل ایران بیندازد تا باز همان قصه دیدار ناصرالدین شاه با اتحاد جهانی آلیانس و آدولف کرمیو در پاریس باشد و آنوقت برای ما قصه ببافند که ارتباطی نبوده است بین ناصرالدینشاه و اتحاد جهانی آلیانس و آدولف کرمیو و مانکجی لیمجی هاتریا و ویلیام تیلور تامسون دیپلمات که در سال ۱۸۳۹ میلادی نقش عمده ای در جدا سازی هرات از ایران داشت و فرقه بهایی گری و قصه باب و یهودیان و زرتشتیان وقت نخستین سفر ناصرالدین شاه به فرنگ در سال ۱۸۷۳ و درست زمانی که ویلیام تیلور تامسون دوباره به ایران بازمیگردد تا خدمت به بریتانیا بکند و فراموش نکنیم که ناصرالدین شاه نخستین شاه ایران بود که نشان بند جوراب را در بیست و یکم ژوین ۱۸۷۳ از ملکه انگلیس دریافت میکند و برای آگاهی بیشتر از نشان بند جوراب به تاریخچه آن در سال ۱۳۴۸ میلادی و رقص کنتس سالزبری با ادوارد سوم را میتوانید در اینترنت جستجو کنید …. و اینها همه و همه در زمان پدربزرگهای چپق کش ما بودند که فقط دلخوشی شان سینه کش آفتاب نشستن بود و منتظر باران ماندن برای کشت دیمی شان که حالا نوه نتیجه هایی راه بیفتند که بگویند ما سیاسی نیستیم ولی پناهندگی سیاسی دارند ، فرزندانی که در زمان پدران و مادران همین فرزندان ساعت هفت و نیم هر روز گوش یک مملکت آماده شنیدن خضعبلات بی بی سی بود تا کشورمان را به یک ایستگاه رادیویی ببازیم و البته حماقت پدر و مادرهایی که در جوانی با یک پیراهن آستین کوتاه سپید توده ای و شبه روشنفکر بودند و در شور بیشعرو پنجاه و هفت انقلابی و سپس با یک تپه ریش در خط امام و ولایت معیش و آنها هم که بی تفاوت بودند با بی تفاوتی شان به نسل ما و آینده فرزندانشان الآن برای حقوق های بازنشستگی شان فریاد میزنند
از ماست که بر ماست
به همین دلیل هست که خدمت همه آن خاله زنکهایی که بنام کنش و رفتار سیاسی هر روز مثل بچه های مهدکودک در صدد اصلاح رفتار و گفتار این و آن در تلویزیون و یوتیوب و فضای مجازی و …… برمی آیند عرض مینمایم که کار سیستماتیک برای ایران و مبارزه آزادیخواهانه برای ایران بایستی با هم اندیشی و هم فکری و هوش و ذکاوت بالا انجام بشود و در یک روند مدیریت خطی به پیش رفته و کمک به حال رهایی ایران از سلطه شرق و غرب و عرب و بازگشت به اصالت فرهنگ ایران زمین باشد
به همین دلیل نمیتوان نام اهورامزدا را در پایان گفته هایشان بیاورند و بدنبال جاوید ماندن نام شاه مسلمان ! باشند و ……….. به این مفهوم پارادوکس گفته میشود و حکومت ننگین اسلامی و سیستم اطلاعاتی آن خیلی زیبا و قشنگ این کار را با کمک موساد و سیا و اینتلیجنت سرویس و ک گ ب و سرویسهای امنیتی شرق و غرب انجام داده است تا به بقاء خودش کمک کند وما را سر کار بگذارد
کماکان بر سر نگریه خودم میمانم که حتی یک مخالف مذهبی که ریشه های مشترک بسیاری با حکومت اسلامی ایران دارد (مخصوصا در آدمکشی و ایران ستیزی ) مثل مجاهدین خلق میتواند دست ساخته حکومت ننگین اسلامی باشد یا در کنترل آنها
گفتار را به نوشتار تبدیل کردن بسیار دشوار است مخصوصا وقتی بخواهی با لهجه شیرازی گپ بزنی و بایستی کتابی بنویسی
تا نوشتاری دیگر بدرود
پاینده ایران آزاد
خلبان آرشید مطیع قوانین
در پایین
نقاشی رژه الساندر دوم روسیه و ناصرالدینشاه در اولین سفر وی به اروپا در ۱۸۷۳ – اثر میهای زوچی